خوانش شعر سهراب سپهري

تا انتها حضور

008340.jpg

 

محمد آزرم


«سهراب سپهري» در شعر معاصر ايران، نام بسيار آشنايي است. شعرهاي «سپهري» به ويژه از شعر بلند «صداي پاي آب» به بعد نگاه تازه اي را وارد جريان شعر نو فارسي كرده است. جرياني كه به مدد حضور شعرهاي سپهري در دهه شصت همه گيري جالب توجهي در عرصه شعر ايران به دست آورده و بدون شك يكي از پايه هاي تثبيت كننده آنچه كه امروز گفتمان شعر رسمي ناميده مي شود، شعرهاي او در كتابي تحت عنوان «هشت كتاب» است. اگر چه مدعيان اصلي گفتمان شعر رسمي، اين امر را ناديده مي گيرند و همواره در چنين مواقعي دچار فراموشي مي شوند در سراسر دهه شصت كه اوج گسترش شعر سپهري بود، سعي منتقدان شعر بر اثبات اين مسئله بود كه اولاً شعر سپهري چون شعري اجتماعي نيست، نسبت به شعرهايي كه از نظر اين منتقدان، اجتماعي قلمداد مي شد، از ارزش كمتري برخوردار است، ثانياً چون شعر سپهري شعري فاقد ساختار و شكل است، امتياز كمتري نسبت به شعرهاي ساختارگرا بايد به آن اختصاص داد. امروز مي دانيم كه هيچ يك از اين دو مسئله نه معيار ارزش گذاري شعرند و نه منتقدان آن سال ها تعريف هاي قابل قبول و دقيقي از اين معيارهاي اشتباه درك و فهم شده خود داشته اند. حرف هاي استعاري زدن از وقايع روز، شعر اجتماعي نمي سازد. ساختار و شكل نيز در اثر رابطه هاي كليشه اي بين بخش هاي مختلف يك شعر پديد نمي آيد. سپهري در روز اول ارديبهشت ۱۳۵۹ در اثر سرطان خون درگذشت، اما شعر او تازه تولد خود را آغاز كرده بود. آنچه سپهري در شعر به انجام رسانده است، همواره در حكم مكاني زباني براي فرا رفتن از جهات گوناگون پيش روي شعر امروز است.
امشب / در يك خواب عجيب / رو به سمت كلمات / باز خواهد شد. اين كلمه ها در ابتداي شعر «تا انتها حضور» نوشته «سهراب سپهري» قرار گرفته اند. خود شعر «تا انتها حضور» آخرين شعر از آخرين كتاب شعر «سپهري» است. «ما هيچ، ما نگاه» نام آخرين كتاب اوست كه حالا در انتهاي «هشت كتاب» سپهري قرار گرفته است. بسيار خب، ولي اين نشاني دادن ها از شعر سپهري چه كمكي در خواندن شعرهاي او مي كند، قرار است چه چيزي را نشانمان بدهد؟


تا به حال همه كتاب ها، مقاله ها، يادداشت ها، سخنراني ها و اظهارنظرها در موافقت يا مخالفت با شعرهاي سپهري، حول و حوش معنا كردن و تفسير شعرهاي او پديد آمده اند. موافقان و مخالفان، در حقيقت موافق يا مخالف استنباط هاي خود از شعرهاي او بوده اند. خود شعرها براي اين افراد كه طي بيش از دو دهه تعدادشان كم هم نبوده، ناخوانا مانده است. برخي از شاعران و منتقدان هم بودند كه در سال هاي نه چندان دور، گمان مي كردند شارحان مكتب ساختارگرايي اند و اينجا و آنجا، كتبي و شفاهي با افتخار اعلام مي كردند كه شعر سپهري نه ساختمان دارد نه شكل. و حالا مي دانيم كه اين لطيفه ها هم كمكي به خواندن شعر سپهري نمي كنند. همان طور كه ديدگاه هاي ايدئولوژيك تنها باعث يك جهت دادگي خاص و البته ساكن در قرائت شعرهاي او و شعر معاصر ايران شده بود.
به نظر مي رسد حالا وقت آن رسيده كه شعرهاي سپهري را به كمك شعرهاي سپهري بخوانيم. خواندني از ابتدا. همه آنچه درباره شعرهاي او گفته اند و نوشته اند، به جاي خود محفوظ، اما همه اين حفظيات نبايد جاي شعرهاي سپهري را بگيرد و باعث پنهان ماندن افق هاي گسترده تر شعر او شود.

 
براي خواندن شعر «تا انتها حضور» هر خواننده احتمالي مي تواند تا انتها در زبان شعر حضور داشته باشد. لازم نيست با بيرون اين شعر، با خوانده ها و دانسته هاي قبلي قطع رابطه كند، كافي است مثل اسم «ما هيچ، ما نگاه» به زبان اين شعر نگاه كند. نگاهي بين حضور و غياب، بين انجام شده و نشده، بين فعال بودن و بي فعل بودن. آن وقت تمام شعر «تا انتها حضور» به يك خواب عجيب تبديل مي شود. خوابي رو به سمت كلمات. آنچه در اين خواب ديده مي شود چيزي جز كلمه ها نيست. مي توان گفت در اين شعر «زبان» دارد خواب ديده مي شود. اما به تعبيري در چنين خوابي، «زبان» بيدار است. مي داند كه دارد چه كاري انجام مي دهد. طبق دستور هست ولي طبق عرف نيست. و همين طبق عرف نبودن به آن امكان مي دهد، تصويرهايي زباني بسازد. زباني كه مي توان بيشتر تصورش كرد. و مي دانيم كه اين تصور، ساكن، ثابت و قطعي نيست. هيچ وقت نمي توانيم اطمينان داشته باشيم كه يك امر كاملاً ديداري اتفاق افتاده است. تمام فعل هاي اين شعر از نظر دستوري، در آينده اتفاق مي افتند. بياييد اين طور نتيجه بگيريم كه اين شعر دارد خوانده شدن خودش را پيشگويي مي كند. هر بار براي هر خواننده احتمالي و از ابتدا، ديدن «خواب عجيب» و خواندن اين شعر برهم منطبق مي شوند و جالب اينكه همان طور كه به تعبير ما «زبان» در اين شعر بيدار است، خواننده احتمالي شعر نيز در بيداري بايد اين خواب عجيب را ببيند. حالا اگر به قول يكي از سطرهاي شعر صداي پاي آب، جور ديگري ببينيم، اين خوابي كه از زبان داريم مي بينيم، عجيب تر هم خواهد شد. رو به سمت كلمات وقتي نگاه كنيم، هر بار به هر يك از نقش هاي دستوري كلمات مي توانيم به صورت «مطلق زبان» نگاه كنيم كه لزوماً قصد و نيت خاصي را و به تبع آن معناي از پيش مشخص شده اي را حمل نمي كند، در اين صورت «بازي هاي زباني»اي شكل مي گيرند كه تا پيش از رو كردن به سمت كلمات، ديده نمي شدند. در قسمتي از شعر «تا انتها حضور» مي خوانيم:

 
سيب خواهد افتاد

روي اوصاف زمين خواهد غلتيد

تا حضور وطن غايب شب خواهد رفت.


به جاي كلمه هايي كه نقش دستوري «اسم» دارند، كلمه «زبان» را جايگزين كنيد. خواهيد ديد كه اين خود «زبان» است كه دارد مي افتد، روي اوصاف خودش مي غلتد و همه اتفاق هاي ديگر اين شعر، در آن و براي آن مي افتد. بار ديگر همه فعل ها را برداريد و در اين شعر از كلمه «زبان» فعل بسازيد و جايگزين كنيد. آن وقت هر تصوري كه از كلمه ها داريد، هر شناختي كه پيش خودتان از هر كلمه اي سراغ داريد، «زباني» خواهد شد، به خودش خواهد برگشت. با هر آنچه تا به حال درباره اين شعر گفته و نوشته بودند، غريبه خواهد شد.
وقتي در اين شعر مي خوانيم:

 
ته شب يك حشره

قسمت خرم تنهايي را

تجربه خواهد كرد


و رو به سمت كلمات، يكي از سمت هاي كلمات، نگاه كنيم، تجربه كردن هم ارز زباني كردن خواهد بود. و اين اتفاق نه در «ته شب»، بلكه در «ته زبان» خواهد افتاد. جايي كه زبان هر معناي از پيش تعيين شده اي را كنار مي زند تا به همه معناهاي ممكن دسترسي داشته باشد. رو به سمت ديگري از كلمات، تنها قسمت زباني «تنهايي» تجربه خواهد شد كه در يك بازي زباني ديگر «قسمت خرم» زبان هم مي تواند تلقي شود. پس در شعر «تا انتها حضور» به طور بالقوه، «زبان» تا انتهاي خود مي تواند حاضر شود. به اين شرط كه مثل اسم «ما هيچ، ما نگاه» به آن توجه شود. در چنين خوانشي اين شعر به سمت خودش باز مي شود، خودش را مي گويد و مثل انتهاي شعر، داخل خودش اتفاق خواهد افتاد.
از سوي ديگر با شعر «تا انتها حضور» مي توان در تمام شعرهاي «ما هيچ، ما نگاه» گردش كرد. تمام شعرهاي اين كتاب به هم مربوطند و حتي با خواندن نام شعرهاي اين كتاب چه به همين ترتيب كه در كتاب قرار گرفته اند و چه با تغيير در ترتيب قرار گرفتن شعرها، مي توان به شعري نزديك به هر يك از شعرهاي كتاب «ما هيچ، ما نگاه» رسيد. حتي مي توان كل «ما هيچ، ما نگاه» را يك شعر چهارده اپيزودي در نظر گرفت.
به اين ترتيب مي توان هر يك از شعرهاي «ما هيچ، ما نگاه» را به كمك بقيه اين شعرها خواند. وقتي خوانش پيشنهادي حاضر را يك بار ديگر مرور كنيد، هم همه آنچه را كه تاكنون گفته شد مي توان به بقيه شعرها گسترش داد و هم با پيشنهادهاي شعرهاي ديگر، مي توان شعر «تا انتها حضور» را مورد خوانش قرار داد. از پيشنهادهاي ديگر، در زماني ديگر سخن خواهيم گفت.

همشهري